بی صفت هایی که نه غزّه، نه لبنان می کنند
واقعاً جان را فدایِ خاکِ ایران می کنند؟
تا که سیل و زلزله، یا هر بلایی می رسد
سویِ استانبول سفر، یا قصدِ آلمان می کنند
در رقابت رفته و، هر لحظه رنگی می زنند
در سرِ پیری، هوایِ کودکستان می کنند
مو و روها آن چنان کرده بَزَک،با صد ادا
خاره سنگی را مثالِ، دُرِّ غلطان می کنند
گر که ناراحت شده، از عضوی از اعضایِ خود
چهره را کوبیده و، از ریشه بنیان می کنند
هر چه را باشد خلافِ، مِیلشان کوبیده اند
هر چه می خواهند را،آباد و ویران می کنند
این سفرهای توریستی،عیب و عار و ننگ نیست
هر زیارت را عَلَم کرده، وَ جریان می کنند
هر فضاحت می کنند،عیبی ندارد،بی بهاست
یاری بر هر مُسلمی را، عیب و نقصان می کنند
دشمنانِ دین که، وجدان داشته، آزاده اند
جرمِ اسرائیل را، محکوم و اعلان می کنند
واقعاً چه می توان گفتا، به این قومِ شقی
ظلمِ ظالم را چه راحت، حذف و کتمان می کنند
در دمِ خوف وخطر، مردِ عمل آید به کار
آن شجاعانی که جان ،تقدیمِ جانان می کنند
بارها در معرکه سنجیده گشته این نفاق
کلِّ خلقی را، به طفلِ خویش ،قربان می کنند
گفتن آسان است امّا، یاورانِ بی ریا
وقت حاجت، هر چه را دارند، احسان می کنند
کشورِ ایران، بُوَد مجموعِ اقوام و ملل
جملگی جان را فدایِ عهد و پیمان می کنند
هر کجا مظلوم، تحتِ ظلمِ ظالم بوده است
بی مهابا یاری اش، با جان و ایمان می کنند
هر که در ایرانِ ما که، گردیده فخر سرزمین
دوستش دارند و، نامش را نمایان می کنند
این هنر نَبوَد بخندی دائماً، بر هر چه هست
چون هنرمندان نیکو، فکرِ گریان می کنند
این هنر را هدیه کرده حق، که در راهش رَوی
حیف باشد اینکه آن را، خرجِ بُطلان می کنند
نامدار اَر گشته اند، مسئولیت سنگین تر است
یک نِگاشان، کارِ صدها طیف و جریان می کنند
اُسوه باید بود، در هر خیر و تقوا و سخن
خالصان را هر زمان،الگوی انسان می کنند
شُهره گشتن در تبهکاری و، در وارستگی
خط باریکی میانِ، عبد و شیطان می کنند